کاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
به سراپای تو لب می سودم
کاش چون نای شبان می خواندم
به نوای دل دیوانه ی تو
خفته بر هودج مواج نسیم
می گذشتم ز در خانه ی تو
کاش از شاخه ی سرسبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی
کاش در شعر من ای مایه عمر
شعله ی راز مرا می دیدی
:: برچسبها:
شعر,
|